وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ (16) وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ (17) إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ (18) به راستى كه ما در آسمان، برجهايى قرار داديم و آن را براى بينندگان [به شكل صورتهاى فلكى] آراستيم. (16) و آن را از هر شيطان رانده شدهاى حفظ كرديم. (17) مگر آنكه دزدانه [خبرهاى عالم بالا را] بشنود، كه شهابى روشن او را دنبال مىكند. (18)
چه توجیه مناسبی در خصوص « استراق سمع» و « شهب» وجود دارد که مخالف با علوم امروزی و مشاهداتی که بشر از وضع آسمان ها دارد نباشد؟
علامه طباطبایی پاسخ میدهد که:
آن توجیه به احتمال ما این است که این بیانات که در کلام خدای تعالی دیده میشود از باب مثال هایی است که به منظور تصویر حقایق خارج از حس ، زده شده تا آنچه خارج از حس است به صورت محسوسات در افهام بگنجد، همچنان که خود خدای تعالی در قرآن مجید می فرماید: « وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» اين مثلها را براى مردم مىزنيم و جز عالمان آن را در نمىيابند. عنکبوت، ترجمه تفسير الميزان ج16 ، ص196
اینگونه مثل ها در کلام خدای تعالی بسیار است، از قبیل عرش ،کرسی و لوح و کتاب…
براین اساس، مراد از آسمانی که ملائکه در آن منزل دارند عالمی ملکوتی خواهد بود که افقی عالی تر از افق عالم ملک و محسوس دارد، همانطور که آسمان محسوس ما با اجرامی که در آن هست عالی تر و بلندتر از زمین ماست؛ و مراد از نزدیک شدن شیطان ها به آسمان و استراق سمع و به دنبالش هدف شهاب ها قرار گرفتن این است که شیطان ها می خواهند به عالم فرشتگان نزدیک شوند و از اسرار خلقت و حوادث آینده سر درآورند و ملائکه هم ایشان را با نوری از ملکوت که شیطان ها تاب تحمل آن را ندارند دور می سازند.
یا مراد این است که شیطان ها خود را به حق نزدیک میکنند تا آن را با تلبیس ها و نیرنگ های خود به صورت باطل جلوه دهند و یا باطل را با تلبیس و نیرنگ به صورت حق درآورند و ملائکه رشته های ایشان را پنبه می کنند و حق صریح را هویدا می سازند تا همه به تلبیس آنها پی برده حق را حق ببینند و با طل را باطل. و این که خدای سبحان داستان استراق سمع شیاطین و هدف شهاب قرار گرفتن شان را به دنبال سوگند به ملائکه وحی و حافظان آن از مداخله شیطان ها ذکر کرده تا اندازهای گفتار ما را تایید میکند. و خداوند داناتر است. المیزان جلد ۱۷ صفحه ۱۸۷ و ۱۸۸
منبع: با علامه در المیزان
آخرین نظرات