بسمه تعالی خلاصه ای از کتاب آیین وهابیت نوشته آیت الله جعفرسبحانی وهابیان وتعمیر قبور اولیاء خدا برای نخستین بار ابن تیمیه وشاگرد معروف وی«ابن القیم» بر تحریم ساختن بنا برروی قبور اولیا خدا ولزوم ویرانی آن ، فتوی داده اند. دلیل ایشان حدیث ابی الهیاج است که او نقل کرده :علی (علیه السلام) به من گفت : «ترا به سوی کاری برانگیزم که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله ) مرا به آن برانگیخت، تصویری را ترک مکن مگر اینکه آن را محو کنی ونه قبر بلندی را مگر اینکه آن را برابروتسویه سازی ». نظریه قرآن درباره تعمیر قبور 1- قرآن مجید تعظیم شعائر الهی را، نشانه تقوای قلوب وتسلط پرهیزگاری بر دلها می داند. 2- قرآن مجید، به روشنی به ما دستور می دهد که به بستگان وخویشاوندان پیامبر گرامی، مهر ورزیم آنجا که می فرماید: «بگو من بر امر رسالت مزد واجری جز ابراز علاقه ودوستی به خویشاوندانم نمی خواهم. 3- از آیات قرآن استفاده می شود که احترام به قبور افراد با ایمان یک نوع امر رائج در میان ملل قبل از اسلام بوده است. ب) نظریه امت اسلامی در تعمیر قبور آثار اسلامی نشانه اصالت دین است. اصولاً در حفظ آثار نبوت ، خصوصا آثار پیامبر گرامی ، مانند مدفن وی و قبر همسران وفرزندان وصحابه و یاران، وخانه هایی را که در آنجا زندگی کرده ومساجدی که در آنها نماز گزارده ، فائده عظیمی است. از نظر سند، وثوق اشخاصی که این حدیث را روایت کرده اند، مورد اتفاق دانشمندان حدیث شناس نیست، زیرا در سند آن افرادی به نامهای سفیان ،حبیب و ابی وائل به چشم می خورند در حالیکه حدیث شناسی چون «حافظ ابن حجر عسقلانی » در کتاب تهذیب التهذیب از این افراد انتقاد کرده اند بگونه ای که انسان کاملا در صحت این حدیث مذکور و دیگر احادیث این گروه شک و تردید می کند. از نظر محتوا این احتمال که وهابیان به آن چسپیده اند از جهاتی مردود است. اولا لفظ تسویه به معنی هدم وویران کردن نیامده است . ثانیاً مقصود این می باشد چرا احدی از علماء اسلام بر طبق آن فتوا نداده اند زیرا برابری قبر با زمین بر خلاف سنت اسلامی است وسنت اسلامی اینست که قبر مقداری بلند تر باشد وتمام فقهای اسلامی بر استحباب بلندی قبر از زمین به مقدار یک وجب فتوا داده اند. مقصود از این که قبر را مساوی کن این است که روی قبر را صاف و هم سطح و یکسان ویکنواخت ساز، در برابر قبرهایی که به صورت پشت ماهی ویا بسان سنام(کوهان ) شتر ساخته می شوند. در این صورت حدیث ناظر این است که باید قبر صاف ومساوی باشد نه به صورت پشت ماهی ویا کوهان شتر که در بلاد اهل تسنن مرسوم است . دلیل وهابیون بر تخریب قبور ائمه در بقیع آنها می گویند: سرزمین بقیع، سرزمین وقفی است وباید از این اراضی ، نسبت به مقاصد واقف، حداکثر استفاده را نمود و هر نوع مزاحم بهره برداری اززمین را باید از بین برد وبناء وساختمان برروی قبور خاندان رسالت مانع بهره برداری از یک قسمت از زمین بقیع است. پاسخ: اولاً در هیچ کتاب تاریخی وحدیثی، وقفی بودن بقیع وارد نشده است تا روی آن تکیه کنیم بلکه احتمال دارد که بقیع، زمین مواتی بوده است که مردم مدینه اموات خود را در آنجا دفن می کردند، در این صورت یک چنین سرزمین از «مباحات اولیه» خواهد بود که هر نوع تصرف در آن جائز می باشد. زمین در حجاز و مدینه چندان قیمتی نداشت، با بودن ازاضی موات در اطراف مدینه هیچ عاقلی زمین ملکی وقابل کشت را بر دفن اموات وقف نمی کرد. در منطقه ای که زمین موات فراوان و زمین حاصلخیز بسیار کم باشد قطعاً از زمین موات که جز ومباحات اولیه است استفاده می کنند. ثانیاً در تاریخ آمده نقطه ای که ائمه بقیع دفن شد ند خانه غقیل بن ابی طالب بوده یعنی اجساد طاهر آنها در خانه ای متعلق به بنی هاشم دفن شده . روایتی از سعید جبیر نقل می کند که اوقبرابراهیم فرزند پیامبر (صلی الله علیه وآله ) را در خانه ای که ملک محمد بن زید بن علی بوده،دیده است باز نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) ، بدن سعد معاذ را در خانه ابن افلح که دور بقیع بوده وقبه وساختمانی داشت به خاک سپرد .این جمله همگی حاکی است که سرزمین بقیع وقف وسبیل نبوده است واجساد طاهر ائمه در خانه های مملوک خود به خاک سپرده شده اند . ثالثاً فرض کنید که سرزمین بقیع وقف بوده است آیا از کیفیت وقف آن ، اثری در دست هست ، شاید واقف برای شخصیت بزرگ اجازه بنا وساختمان روی قبرهای خود داده است بنابران باید کار مومن را حمل بر صحت نمود وآنان را متهم به خلاف نکرد. در این صورت هدم وویران کردن قبه ها وخانه ها ، حرام بیّن وخلاف شرع روشن خواهد بود. زیارت قبور دلائل جواز زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) 1- قرآن کریم در سوره نسا آیه 64 می فرماید : اگر آنان وقتی بر نفس خویش ستم کردند، حضور تو برسند، وخود آنان توبه کنند ورسول خدا درباره آنان طلب آمرزش کند خدا را تواب ورحیم می یابند. با توجه به حیات برزخی پیامبر جواز زیارت از آیه به دست می آِید ،زیرا حقیقت زیارت چیزی جز حضور زائرنزد «مزور» نیست 2- اجماع علماء اتفاق واجماع علماء در اعصار گوناگون بر حکمی از احکام، روشن ترین گواه بر صدق واستواری آن است .علامه امینی در جلد پنجم در کتاب الغدیر از 42 منبع اسلامی ، استحباب زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) را نقل کرده است. 3- احادیث اسلامی پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هر کس قبر مرا زیارت کند از شفاعت من بی بهره نخواهد بود. در(کتاب شفاء السقام) و(کتاب وفاء الوفاء) آمده است:هر کس خانه خدا را زیارت کند آنگاه قبر مرا زیارت کند مثل این است که مرا در حال حیات زیارت کرده است. این احادیث دو نمونه از احادیثی است که تعداد آن طبق تتبع الغدیر به 22حدیث می رسد. دلائل وهابیان در تحریم و نهی برای زیارت قبور وهابیان اصل زیارت پیامبر را تجویز می کنند ولی هرگز مسافرت برای زیارت قبور را جایز نمی دانند. فرزند محمد بن عبدالوهاب در رساله دوم از رسائل الهدیه النسیه این چنین می نویسد: زیارت پیامبر مستحب است ولی مسافرت جز برای زیارت مسجد ونماز آن جا، جائز نیست. دلیل مهم آنان برای تحریم، زیارت حدیث زیر است که در صحاح نقل شده است و راوی حدیث هم ابوهریره است که می گوید پیامبر فرمود بار سفر بسته نمی شود مگر برای سه مسجد، مسجد خودم، مسجد الحرام، ومسجد الاقصی . پاسخ : اولاً راوی حدیث ابوهریره است که فردی قابل وثوق نیست وروایات جعلی بسیار از او نقل شده و ثانیاً بر فرض صحت روایت، در این جمله مسثنی منه حذف شده که ظاهراً باید کلمه مساجد باشد یعنی بار سفر به مسجدی بسته نمی شود مگر سه مسجد .بنابراین آنچه مورد نهی است «شد رحال»(باربستن) به مسجدی غیر از مساجد سه گانه است نه شدرحال(باربستن) برای زیارت ویا امور معنوی دیگر . .اگر پیامبر گرامی می فرماید به غیر از این سه مسجد بار سفر بسته نمی شود مقصود این نیست که شدرحال برای غیر آنها حرام است بلکه مقصود این است که مساجد دیگر ارزش این را ندارند که انسان برای آنها بار سفر ببندد ورنج را بر خود هموار سازد و به زیارت آنها برود زیرا غیر این سه مسجد ،مساجددیگر از نظر فضیلت چندان تفاوت چشم گیری ندارند .زیرا مساجد جامع جهان ،مساجد محله و مساجد قبایل مختلف دنیا همه از نظر ثواب، مساویند. لزومی ندارد با بودن مسجد جامع در نزدیک، انسان بار سفر ببند. نه اینکه اگر یک چنین کاری کند کار او حرام وسفر او معصیت است. برگزاری نماز و دعا نزد قبور اولیاء از جمله مسائلی که در کتاب های وهابیان مورد بحث وگفتگو قرار گرفته است، مسئله نمازگزاردن، و دعاخواندن نزد قبور اولیاء و روشن کردن چراغ در معابر آنان است . محمد بن عبدالوهاب پایه گذار این مکتب در رساله زیاره القبور می نویسد: هیچ کس از پیشوایان گذشته، نگفته است که نماز در نزد قبور و مشاهده اولیاء مستحب است و نماز و دعا در آنجا افضل از جای دیگر است بلکه همگی اتفاق نظر دارند که نماز در مساجد و خانه ها، افضل از برگزاری آنها در نزد قبور اولیاء وصالحان می باشد. جواب : هرگاه کسی در نزد قبور، برای صاحب قبر نماز بگذارد وا و را بپرستد، یا او را قبله خود قرار دهد بطور مسلم مشرک خواهد بود ولی در روی زمین هیچ مسلمانی در کنار قبر پیامبران واولیاء یک چنین کاری انجام نمی دهد نه صاحب قبر را عبادت می کند ونه او را قبله قرار می دهد بنابراین اندیشه شرک، پنداری بیش نخواهد بود وانگیزه مسلمانان از نمازگزاردن ودعاخواندن نزد قبور اولیاء همان تبرک به مکانی است که محبوب خدا در آنجا به خاک سپرده شده است وتصور می کنند که چون آن مکان بخاطر در برگرفتن جسد عزیزی از عزیزان خدا از شرافت خاصی برخوردار است در نتیجه عملشان ثواب بیشتری خواهد داشت. دلیل بر فضیلت مشاهد اولیاء الهی آیات قرآن : 1-قرآن از قول موحدین آن زمان چنین نقل می کند. «لنتخذن علیهم مسجدا» ما مدفن آنان را مسجد، اتخاذ می کنیم . هدف از قرار دادن مدفن آنان به مسجد ، جز این نبود که فرائض خود را در آنجا انجام بدهند به اصطلاح در آنجا به نماز ونیایش بپردازند. قرآن این مطلب را از گروه موحد نقل می کند، ودر برابر آن سکوت می کند، اگر این کار، یک عمل خلافی بود، یا لغو وبی جهت بود لازم بود قرآن در برابر آن سکوت نمی کرد و به گونه ای آن را تخطئه می نمود و از آن بطور سکوت که طبعاً نشانه رضاء آن است نمی گذشت . 2-قرآن مجید، به زائران خانه خود دستور می دهد که در مقام ابراهیم یعنی نقطه ای که ابراهیم در آنجا ایستاده است، نماز بگذارند چنانچه می فرماید: «واتخذوا من مقام ابراهیم مصلیً» از مقام ابراهیم برای خود نماز گاهی اتخاذ کنید . فضیلت و شرافت این مکان به خاطر این است که ابراهیم در این نقطه ایستاده و شاید خدا را در آنجا عبادت کرده است . حال که قیام حضرت ابراهیم در نقطه ای موجب شرافت ومبارکی آنجا می گردد آیا قبور شهیدان اولیاء الهی و پیامبران دارای فضیلت نیست؟ روایت بر جواز دعا و نماز در کنار قبور روایات متعددی در این زمینه است از جمله: دراخبار به معراج رفتن پیامبر (صلی الله علیه وآله ) که در نقاطی از جمله «بیت لحم» نماز گزارد. جبرئیل به او گفت : ای پیامبر! میدانی اینجا کجاست؟ تو در زادگاه عیسی نماز گزاردی . از این روایت استفاده می شود که نمازگذاردن در نقطه ای که با بدن پیامبر الهی در تماس بود دارای فضیلت است . ب- امام مالک ( از پیشوایان فقهی اهل سنت) در پاسخ منصور دوانیقی گفت: رو به قبر رسول خدا کن و او را شفیع قرار بده و از او در خواست کن تا در حق تو شفاعت کند. از این روایت به دست می آید دعا در نزد قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) اشکالی ندارد. ج- اگر نماز در کنار قبر جایز نباشد چرا ام المومنین عایشه، قریب به 50 سال در حجره خود که مدفن پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بود نماز خواند وبه عبادت خدا پرداخت . توسل به اولیای الهی : توسل به عزیزان درگاه الهی از جمله وسائلی است که میان مسلمانان جهان رواج کامل دارد و از روزی که شریعت اسلام به وسیله پیامبر (صلی الله علیه وآله )ابلاغ شد از طریق احادیث اسلامی مشروعیت آن نیز، اعلام گردید. تنها در قرن هشتم به وسیله « ابن تیمیه» مورد انکار قرار گرفت وپس از دو قرن بعد، به وسیله محمد بن عبدالوهاب» این جریان تشدید شد و توسل به اولیاء الهی، بدعت معرفی گردید. توسل به اولیاء الهی، به دو صورت انجام می گیرد. 1- توسل به ذات آنان مثل اینکه بگوئیم، بارالها من به پیامبرت محمد (صلی الله علیه وآله ) توسل می جویم که حاجت مر ا روا فرمایی. 2- توسل به مقام وقرب آنان در درگاه الهی و حقوق آنها مثل اینکه بگوئیم بارالها من مقام واحترام آنان را که نزد تو دارند وسبله خود قرار می دهم که حاجت مرا اداء فرمائی . از طرف «وهابی ها» هردو صورت ممنوع اعلام شده است در حالیکه احادیث اسلامی وسیره مسلمین، که حاکی از مشروعیت آن است بر خلاف نظریه وهابی ها، را گواهی می دهد و توسل به اولیاء را به هر دو صورت تجویز می کند. دلیل 1 :احادیث حدیث عثمان به حنیف که توسل به ذات پیامبر (صلی الله علیه وآله ) را بیان می کند ودر آن آمده پیامبر (صلی الله علیه وآله ) به مرد نابینایی که نزد او آمده بود و در خواست عافیت داشت دستور داد که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بگذارد و چنین کند. الهم انی اسئلک واتوجه الیک بنیک محمد نبی الرحمه یا محمد انی اتوجه بک الی ربی فی حاجتی فتعتضی . اللهم شفعه فی . حدیث دوم: توسل به حق سائلان : پیامبر (صلی الله علیه وآله ) فرمود هر کس از خانه برای نماز برون رود واین دعا را بخواند، بارحمت الهی روبرو می شود اللهم انی اسئلک بحق السائلین علیک واسئلک بحق ممشابی هذا… حدیث سوم توسل به حق پیامبر (صلی الله علیه وآله ) . پیامبر (صلی الله علیه وآله ) فرمودند که هنگامیکه حضرت آدم (صلی الله علیه وآله ) خواست توبه کند سرش را به آسمان بلند کرد وفرمود: اسئلک بحق محمد الاغفرت لی … واحادیث متعدد دیگری در این زمینه وارد شده ومشروعیت توسل به اولیاء الهی را بیان می کند. سیره مسلمانان در مساله «توسل«» سیره مسلمین در زمان پیامبر و پس ازایشان پیوسته براین جاری بود که مسلمانان به ذات اولیاء الهی و مقام و منزلت آنان توسل می جستند. مثلاً بخاری در صحیح خود نقل می کند: عمر بن الخطاب در مواقع قحطی به عباس بن عبدالمطلب متوسل می گردید و می گفت: پرودگارا ما درگذشته به پیامبرت متوسل می شدیم و رحمت خود را می فرستادی اکنون به عموی پیامبرت متوسل می شویم، رحمت خود را بفرست ، در این هنگام باران ریزش کرد و همگی سیراب شدند. آیا بزرگداشت موالید ووفات اولیاء خدا بدعت است ؟ وهابیون بزرگداشت موالید و وفیات اولیاء و رجال آسمانی را بدعت و حرام می دانند گویا آنان دشمن سرسخت بزرگان دین و اولیاء الهی هستند واجتماع در موالید و وفیات آنان را حرام می خوانند. محمد حامد نقی رئیس جمعات «انصار السنه المحمدیه» در پاروقی های خود «الفتح المجید» می نویسد: یادواره ها و بر پا کردن جشن در ایام ولادت اولیاء پرستش آنان حساب می شود ویک نوع تعظیمی نسبت به آنان محسوب می گردد. هر نوع بزرگداشت را عبادت و پرستش تصور نموده اند . همچنانکه ملاحظه می فرمائید وی در کلام خود لفظ «عبادت: و تعظیم را کنار هم قرار داده و تصور کرده است که هر دو لفظ یک معنی دارند . دلیل جواز بزرگداشت موالید ووفات اولیاء قرآن مجید، گروهی که پیامبر اسلام را گرامی می دارند می ستاید آنجا که می فرماید:آنان که به پیامبر ایمان آورده و او را گرامی داشته و یاری کردند واز نوری( قرآن )که به سوی او فرستاده شده است پیروی نمودند، راستگارانند. در این آیه عبارت «عزروه»که به معنی تعظیم و تکریم است مسلماً اختصاص به زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله ) نداشته وآن حضرت پیوسته باید مورد احترام باشد . دلیل دوم ما می بینیم مسیح از خداوند بزرگ مائده آسمانی می طلبد و وروز نزول آن را ، روز عید معرفی می کند. پروردگار را مائده ای از آسمان بر ما بفرست تا عیدی برای اول وآخر ما باشد و نشانه ای از تو روزی بده، تو بهترین روزی دهندگان هستی . آیا ارزش وجود پیامبر گرامی کمتر از یک مائده آسمانی است که حضرت مسیح (علیه السلام) روز نزول آن را عید اعلام می دارد و اگر عید گرفتن آن روز بخاطر این بود که مائده آیت الهی بود، آیا پیامبر اسلام بزرگترین آیت الهی نیست . دلیل سوم قرآن کریم می فرماید : سوره انشراح آیه 4: آوازه تو رادرجهان بلند کردیم .آیا برپایی مجالس جشن در روز میلاد مسعود پیامبرگرامی جز بالاتر بردن نام ونشان آوازه او، نتیجه ای دارد، چرا ما در این مورد از قرآن پیروی نکنیم مگر قرآن برای ما اسوه والگو نیست . استمداد از اولیاء خدا در حال حیات در خواست چیزی از اولیاء خدا به صورتهای گوناگون انجام می شود. صورت نخست: درخواست از زندگان در امور عادی که اسباب طبیعی و عادی دارد، اساس تمدن بشر را تشکیل می دهد، زندگی بشر در این جهان خاکی بر اساس تعاون استوار است و همه عقلای جهان در امور زندگی از یکدیگرکمک می طلبند و حکم این صورت آنچنان واضح است که هرگز احدی در آن اشکالی نکرده است . ذوالقرنین در ساختن سد در برابر تجاوز یاجوج به ساکنان منطقه رو کرد و گفت : با نیرویی که در اختیار دارید مرا کمک کنید تا میان شما و آنان سدی قرار دهیم. صورت دوم: درخواست دعای خیر ویا طلب آمرزش از زندگان در جهان ماده. صحت و استواری چنین درخواست از احیاء از ضروریات قرآن مجید است و هر کس مختصر آشنایی با قرآن داشته باشد می داند که شیوه پیامبران این بود، که در حق امت خود طلب مغفرت می کردند ویا خود امت از پیامبران ، چنین درخواستی می نمودند. مجموع آیاتی که در این قسمت وارد شده است به این شرح است. 1-گاهی خداوند به پیامبر خود دستور می دهد که وی درباره آنان طلب آمرزش کند، مانند: سوره آل عمران ، آیه 159- از آنان درگذر ودر حق آنان طلب آمرزش بنما وبا آنها د ر امور مشورت کن. سوره ممتحنه،آیه 12- با زنان بیعت نما وبرای آنها از خدا طلب آمرزش کن، حقا خداوند بخشنده ورحیم است . 2-گاهی خود پیامبران به گنهکاران وعده می دادند که در شرایط خاصی برای آنها طلب آمرزش خواهند کرد مانند: سوره ممتحنه آیه 4- وعده ابراهیم به عموی خود که برای تو طلب آمرزش خواهم کرد. سوره مریم ،آیه 47- ابراهیم گفت: بزودی برای تو طلب آمرزش می کنم زیرا خدایم نیکوکار است . 3-خداوند دستور می دهد که گروه با ایمان ولی گنهکار، برای جلب مغفرت خدابه حضور پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله ) بروندواز او بخواهند که درباره آنان طلب آمرزش کند واگر پیامبر درباره آنها طلب آمرزش کند، خداوند گناهان آنان را می بخشد. سوره نساء آیه 64- اگر آنان موقعی که بر خویشتن ستم کردند، پیش تو می آمدند و از خداوند طلب آمرزش می نمودند وپیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش می کرد، خداوند را توبه پذیر و رحیم می یافتند. 4-از برخی از آیات استفاده می شود که مسلمانان پیوسته حضور رسول خدا رسیده و درخواست دعامی نمودند. لذا وقتی مسلمانان به منافقان چنین پیشنهاد می کردند، با دوری وروی گردانی آنها مواجه می شدند، چنانکه می فرماید: «وقتی به آنان گفته می شود بیائید تا پیامبران خدا درباره شما طلب آمرزش کنند، سرها ی خود را (به عنوان مسخره ) می گردانند، آنان را می بینی که با تکبر مانع (حق) می شوند . 5-برخی از آیات گواهی می دهند که خود مردم، با الهام از فطرت پاک می دانستند که دعاء پیامبر در درگاه خدا درباره آنان اثر خاصی دارد، وصد در صد مقبول است . سوره یوسف آیه 98- 97- فرزندان یعقوب گفتند: ای پدر ما، برای ما به خاطر گناهانی که داریم ( از خدا ) طلب مغفرت بنما، ما خطاکار بودیم (پدر ) گفت: به همین زودی از خدایم برای شما طلب آمرزش می کنم، او بخشایشگر و رحیم است . 6-آیاتی است که پیامبر اخطار می کند که طلب آمرزش او در حق اشخاص ومنافقانی که هنوز در بت گرائی خود باقی هستند. به هدف اجابت نمی رسد واین آیات یک نوع استنثناء از آیات پیش است وحاکی از این است که در غیر این مورد دعای پیامبر تاثیر خاصی دارد. سوره توبه آیه 6- اگر در باره آنان هفتاد بار طلب آمرزش نمائی خداوند آنان را نخواهد بخشید . صورت سوم : اینکه فردزنده قدرت بر امور خارق عادت دارد، استمداد می نمائیم که کاری را از غیر مجرای طبیعی ، انجام دهد، مثلاً از طریق اعجاز ، بیماری را شفا بخشد، چشمه ساری را جاری سازد و… وآیات قرآن به روشنی گواهی، می دهند که درخواست چنین حاجتی از پیامبران صحیح است، و مجاز گوئی نیست، یعنی می خواهیم که معصوم کرامت کند مثلاً بیمار صعب العلاج ما را به حول وقوه الهی شفا بخشد . سوره شعراء آیه 8- و اذا مرضت فهو یشفین- وقتی بیمار شدم او مارا شفا می دهد. طلب شفاعت از اولیاء خدا لفظ شفاعت از ماده شفع به معنی جفت، در مقبال وتر به معنی طاق گرفته شده است . علت اینکه وساطت شخص برای نجات گنهکار، شفاعت گفته می شود، این است که مقام وموقعیت شفاعت کننده ونیروی تاثیر او، با عوامل نجاتی که در وجود شفاعت شونده هست ( هر چند کم و اندک باشد) ضمیمه (وجفت می شوند) هر دو به کمک هم، موجب خلاصی شخص گنهکار گردند. یکی از نقاط اختلاف (وهابیها) با دیگر فرقه های اسلامی این است که آنان با اینکه میان دیگر مسلمانان شفاعت را به عنوان یک اصل اسلامی پذیرفته اند و می گویند که روز قیامت شافعان درباره گنهکاران امت شفاعت خواهند کرد و پیامبر اکرم در این قسمت سهم بزرگتری را دارد،ولی در عین حال می گویند: ما هرگز حق نداریم در این جهان از آنان طلب شفاعت کنیم وباید شفاعت را از مالک آن که خدا باشد درخواست کنیم واگر بگوئیم ای پیامبر خدا و ای ولی خدا از تو می خواهم که در حق من شفاعت نمائی دچار شرک شده ایم. وهابیها با یک رشته پندارهایی درخواست شفاعت از شافعان راستین را تحریم کرده و در خواست کننده را مشرک و عمل او را شرک می نامند. دلایل بر جواز درخواست شفاعت دلیل برجواز طلب شفاعت مرکب از دو مطلب است 1- در خواست شفاعت، همان درخواست دعاء است . 2-درخواست دعا از افراد شایسته یک امر مستحب است. درخواست شفاعت همان درخواست دعاء است: شفاعت پیامبر گرامی و دیگر شافعان راستین جزء دعا و نیایش به درگاه الهی چیز دیگری نیست ودر سایه قرب ومقامی که آنان در پیشگاه خداوند دارند، بر اثر دعائی که درباره گنهکاران انجام می دهند خداوند مهربان لطف و مهر گسترده خود را شامل حال افراد گنهکار نموده وآنان را می بخشد و درخواست دعا از برادر مومن تا چه رسد به نبی گرامی امری است مستحسن واحدی از علمای اسلام اعم از وهابی و وغیره در صحت آن تردیدی نکرده است . البته نمی توان گفت که حقیت شفاعت در تمام مواقف محشر همان دعاء به درگاه الهی است اما می توان گفت که یکی از معانی روشن آن همان دعا است و کسانی که می گویند:« یاوجیها عندالله اشف لنا عندالله» ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی داری در نزد خدا درباره ما شفاعت کن، همین معنی را قصد می کنند. آیات قرآنی نیزگواهی می دهند که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد کاملاً موثر ومفید می باشد مانند آیه های: 1-سوره محمد- آیه 19- برای گناه خود و افراد با ایمان طلب آمرزش بنما. 2-سوره توبه آیه 103- در حق آنان دعا کن دعای تو مایه آرامش آنها است . هر گاه دعای پیامبر چنین نفعی به حال انسانی دارد، چه مانعی دارد که از او خواسته شود که در حق انسانی چنین دعا بکند و از طرف دیگر درخواست دعا جز درخواست شفاعت، چیز دیگری نیست. این آیات و آیات دیگر مانند دعای یعقوب در حق فرزندانش بیانگر آن است که طلب دعا از پیامبر ودیگر صالحان که همان طلب شفاعت است از نظر موازین اسلامی کوچکترین ایرادی ندارد. احادیث اسلامی وسیره صحابه محدث معروف «ترمذی» نویسنده یکی از صحاح اهل تسنن از انس نقل می کند: از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت در حق من شفاعت کند وی پذیرفت و گفت شفاعت خواهم کرد و گفتم کجا ترا پیدا کنم فرمود کنار صراط. انس صریحاً از پیامبر گرامی درخواست شفاعت می کند، وی نیز می پذیرد ونوید عمل، به او می دهد. ونیز از یک رشته روایات واحادیث استفاده می شود که صحابه پیامبر بعداز وفات وی از روح پاک او طلب شفاعت می کردند. ابن عباس می گویند: هنگامیکه امیر مومنان از غسل و کفن پیامبر فراغ گردید روی اورا باز کرد و گفت: پدرو مادرم فدای تو در حال حیات و ممات پاک و پاکیزه هستی، از ما پیش پروردگار خود یاری بفرما. بررسی دلائل وهابیها درباره منع درخواست شفاعت 1-درخواست شفاعت شرک است . مقصود این گروه، از شرک، شرک درعبادت است و چنین وانمود می کنند، درخواست شفاعت پرستش شفیع است . باید دانست که هر نوع سوال از شخص ویا درخواست شفاعت در صورتی شرک شمرده می شود که طرف را اله وخدا ویا رب وکارگردان جهان آفرینش ویا مبداء و صاحب کارهای خدایی بدانیم . و در غیر این صورت هرگز هر نوع سوال و درخواست وهر نوع تعظیم و خضوع عبادت شمرده نخواهد شد. 2-شرک مشرکین به خاطر طلب شفاعت از بت ها بود. دومین استدلال گروه وهابی بر تحریم طلب شفاعت از اولیاء خدا این است که خداوند، بت پرستان حجاز را از آن رو مشرک خوانده است که آنها از بت ها طلب شفاعت می کردند ودر مقابل آنها ناله وزاری پرداخته ودر خواست وساطت می کردند چنانکه آیه زیر آن راگواهی می دهد. سوره یونس آیه 18- موجوداتی را می پرستند که به آنها زیان و سودی نمی رساند و می گویند که آنها شفیعان ما در نزد خدا هستند . بنابراین هر نوع شفاعت خواهی از غیر خدا، شرک و پرستش شفیع خواهد بود. پاسخ: اولاً هرگز این آیه کوچکترین دلالتی بر مقصود آنان ندارد واگر قرآن آنان را مشرک می داند نه از این نظر است که آنها از بت ها شفاعت خواهی می کردند بلکه علت مشرک بودن آنان این است که آنها را می پرستیدند تا سرانجام آنها را شفاعت کنند. اگر شفاعت خواهی از بتها ، در حقیقت پرستش آنها بود دیگر دلیل ندارد که علاوه بر جمله«ویعبدون» جمله ای مانند «ویقولون هولاء شفعاونا» بیاورد. ثانیاً فرض کنید که علت «شرک آنان شفاعت خواهی آنان از بتان بوده است ولی میان این نوع شفاعت خواهی و شفاعت خواهی مسلمانان از زمین تا آسمان فاصله است، آنها بتان را مالکان شفاعت وصاحب اختیار درگاه الهی در مسائل مربوط به آمرزش گناه وشفاعت می دانستند. تو گویی خدا در این موارد از این امور منفصل شده واین نوع امور را به بتان سپرده است . طبعا یک چنین شفاعت خواهی، عبادت آنان خواهد بود زیرا با اعتقاد به «الوهیت» و«ربوبیت» و مبدا کارهای الهی از آنان درخواست شفاعت می شد، در حالی که یک فرد مسلمان از اولیاء الهی، به عنوان یک فرد مقرب ویک بنده آبرومند ویک عبد و ماذون از جانب خداوند در مساله شفاعت درخواست شفاعت وطلب دعا می نماید ومقایسه این دو نوع و عظمت هر کدام بر دیگری زهی دور از انصاف و واقع بینی است . 3-درخواست حاجت از غیر خدا حرام است . سومین دلیل آنان بر تحریم درخواست شفاعت از اولیاء این است که به حکم صریح قرآن ما نباید در مقام دعا غیر خدا را بخوانیم و درخواست شفاعت از غیر او یک نوع درخواست حاجت از غیر خداست . زیرا قرآن مجید می فرماید: فلاتدعوا مع الله احدا- با خدا ، غیر خدا را نخوانید . یعنی خواندن غیر خدا حرام است و از طرف دیگر شفاعت برای اولیاء او ثابت است لذاراه صحیح همان است که شفاعت اولیاء را از خدا بخواهیم نه از خود آنان. پاسخ: اولاً مقصود از تحریم دعوت غیر خدا در جمله «فلاتدعوا» مطلق خواندن درخواست نیست .بلکه مقصود از تحریم دعوت، تحریم پرستش غیر خدا است. پس مقصود از دعوت در آیه دعوت خاصی است که ملازم با پرستش می باشد، وآن قیام با ذلت و خضوع بی نهایت در برابر کسی که الله وخدای جهان و«رب» واختیار دار جهان وحاکم مطلق بر صحنه آفرینش می باشد. وهرگز این قیود در درخواست شفاعت از بنده ای که خدا به او چنین حقی را اعطا کرده است که به اذن او شفاعت کند وجود ندارد. ثانیاً:آنچه در آیه تحریم شده است این است که کسی را همراه خدا، بخوانیم و او را در رتبه خدا بیندیشیم چنانکه لفظ «مع الله» روشنگر این مطلب است اگر کسی از پیامبر بخواهد که در حق او دعا کند که خدا گناهان او را ببخشد یا حاجت او را برآورده کند، هرگز همراه خدا کسی را نخوانده است بلکه حقیقت این دعوت جز دعوت خدا چیز دیگری نیست . 4-شفاعت حق مختص خداست . آیه زیر حاکی از آن است که شفاعت حق خداست در این صورت درخواست شفاعت از دیگری چه معنی دارد؟ سوره زمرآیه 44- «ام اتخذوا من دون الله شفعاء….قل لله الشفاعه جمیعاً » بلکه آنان جز خدا شفیعانی اتخاذ کرده اند بگو، اگر آنان چیزی مالک نباشند و چیزی را تعقل نکنند (چگونه می توانند شفعیان شما باشد ) بگو شفاعت همگی از آن خداست . پاسخ :مقصود از جمله« لله الشفاعه جمیعا» این نیست که خدا شفاعت می کند وبس ودیگری حق شفاعت کردن ندارد، زیرا شکی نیست که خدا هیچ گاه درباره کسی نزد کسی شفاعت نمی کند. بلکه مقصود این است که خداوند مالک اصل شفاعت است نه بتها زیرا آن کس مالک شفاعت می شود که از عقل و درک ومالکیت چیزی برخودار باشد در حالی که بت های مورد پرستش آنان فاقد هر دو شرطند. بنابراین آیه می فرماید : خداوند مالک شفاعت است نه بتها .خداوند در هر کس قابلیت وشایستگی دید به او اذن می دهد تا درباره افراد شفاعت کند بنابراین به حکم آیات و روایات ،خدا به پیامبر اذن داده است که شفاعت کند. از این جهت از او به عنوان یک فرد ماذون ( نه مالک شفاعت ) در خواست شفاعت می کنیم . 5-درخواست شفاعت از مرده لغو است . درخواست شفاعت از اولیاء الهی در این جهان درخواست حاجت از مرده است که فاقد حس شنوایی است . قرآن مجید با صراحت کامل مردگان را غیر قابل تفهیم می داند که آنجا که می فرماید: سروه نمل آیه 80- انک لا تسمع الموتی ولا تسمع الصم الدعاء» تو نمی توانی مردگان و کران را که گوش به سخن تو نمی دهند تفهیم کنی ( وهدایت بنمائی) قرآن در این آیه، مشرکان را به مردگان تشبیه می کند ومی رساند همانطور که مرده، قبال تفهیم نیست، همچنین تفهیم این گروه نیز برای تو مقدر نیست. اگر مردگان قابل سخن گفتن بودند و حس شنوایی داشتند تشبیه مشرکان مرده دل ، به گروه مردگان صحیح نبود. پاسخ : اولیاء الهی به برکت دلائل عقلی و نقلی حی وزنده اند وهدف این آیات جز این نیست. اجسادی که در زمین آرمیده اند قابل تفهیم نیستند . بله هر جسدی که روح از آن جدا شد از قلمرو درک و فهم بیرون می رود به صورت جمادی در می آید . ولی باید توجه نمود که طرف خطاب ما، اجساد نهفته در قبور نیستند بلکه ما با آن ارواح پاک و زنده که با اجساد برزخی در جهان برزخ به سر می برند و به تصریح قرآن زنده هستند سخن می گوئیم و درخواست شفاعت می نمائیم. نه با بدن نهفته در خاک . اگر ما سلام می گوئیم و یا طلب شفاعت می کنیم ویا سخن می گوئیم، سروکار ما با آن ارواح پاک وزنده است نه باا جساد نهفته در دل خاک واگر ما به زیارت قبر و خاک وخانه و کاشانه آنان می رویم به خاطر این است که از این را می خواهیم در خود آمادگی ایجاد نمائیم تا با آنان ارتباط روحی برقرار کنیم حتی اگر بدانیم جسد آنان مبدل به خاک شده است . تا اینجا نظریه وهابی ها آنان می گویند اگر کسی از یکی از اولیاء الهی، اعم از زنده یا مرده درخواست کند که بیمار او را شفا بخشد، ویا گمشده او را بازگرداند ویا قرض او را ادا کند این درخواست ملازم با آن است که وی درباره فرد مورد درخواست به سلطه ونیروی معتقد است که بر نظام طبیعی وقوانین جاری در جهان خلقت حاکم است واعتقاد به یک چنین سلطه وقدرت در غیر خدا، عین اعتقاد به «الوهیت» مسئول است ودرخواست حاجت با این قید شرک خواهد بود. نظریه مادر این سخن: اساس اشتباه این است که تصور شده اعتقاد به سلطه غیبی، در افراد مطلقاً مایه شرک و دوگانه پرستی است .آنها نتواسته اند میان اعتقاد به سلطه متکی به سلطه خدا وسلطه مستقلی وجدا از خدا ، فرق بگذارند آنچه مایه شرک است دومی است قرآن با صراحت هر چه کامل تر، از افرادی نام می برد، که همگی دارای سلطه غیبی بوده واراده آنان ، حاکم بر قوانین طبیعت بوده است .از جمله : 1-سلطه غیبی یوسف که به برادرانش گفت این پیراهن مرا ببرید وبر چهره پدرم بکشید تا بینا شود. 2-سلطه غیبی موسی : که عصای خود را بر کوه زد و 12 چشمه بیرون آمد و نیز عصای خود را به دریا زد و دریا شکافته شد. 3-سلطه غیبی سلیمان : که برجن و پرندگان سلطه داشت وزبان پرندگان و حشرات را می دانست وباد به فرمان وطبق خواست او حرکت می کرد. مسیح وسلطه غیبی : که در مجسمه گلی دمید و تبدیل به پرنده شد و کور مادر زاد و بیماران را شفا داد و مرده را به اذن خداوند زنده کرد. آیا درخواست کارهای خارق العاده شرک است ؟ هر پدیده طبق قانون علت ومعلول برای خود علتی دارد که وجود آن بدون آن علت امکان پذیر نیست و در نتیجه هیچ پدیده ای در جهان بدون علت نمی باشد . کرامات و معجزات اولیاء وپیامبران نیز بدون علت نیست، چیزی که هست، علت مادی وطبیعی ندارند واین غیر این است که بگوئیم برای آنها علتی نیست. گاهی تصور می شود که درخواست کارهای طبیعی شرک نیست ولی درخواست کارهای خراق العاده شرک است . پاسخ : قرآن مواردی را یادآور می شود که در آن از پیامبران ویا افراد دیگریک رشته کارهای خارق العاده ای درخواست شده است که از حدود قوانین طبیعی ومادی بیرون می باشند وقرآن این درخواست را نقل می کند بدون آنکه از آنها انتقاد کند . 1-قوم موسی به تصریح قرآن رو به موسی آوردند وازاو درخواست آب و وباران کردند تا از خشکسالی نجات پیدا کنند. چنانکه می فرماید:»سوره بقره آیه60» وقتی قوم موسی از او طلب آب کردند ، به او وحی کردیم که عصای خودرا به زمین بزن ممکن است گفته شود که در خواست خارق العاده از زنده اشکالی ندارد ولی سخن درخواست یک چنین کار از مرده است .ولی پاسخ آن روشن است زیرا مرگ وحیات نمی تواند در عملی که مطابق با اصل توحید است ، تفاوتی ایجاد کند به طوری که یکی را شرک و دیگری را عین توحید قلمداد کند، حیات و مرگ می تواند در مفید بودن یا مفید نبودن اثر بگذارد نه در توحید وشرک 2-حضرت سلیمان از حاضران در مجلس خود آوردن تخت بلقیس را که کار خارق العاده ای بود خواست. 3-اگر درخواست کارهای خارق العاده شرک باشد باید درخواست معجزه مردم از مدعیان نبوت نیز کفر وشرک باشد زیرا مردم معجزه را ازمدعی نبوت می خواستند نه خدای او . خلاصه نویسی از گروه سیر مطالعاتی وهابیت موسسه آموزش عالی حوزوی ومدرسه علمیه الزهرا (س) گرگان خانمها ربابه لطفی- فاطمه جلالی –رقیه تمسکنی زاهدی- زهرا آذر سا
خلاصه کتاب آیین وهابیت
آخرین نظرات